سرویس سیاست مشرق - دکتر عبدالرضا مصری نائب رئیس دوم مجلس شورای اسلامی مهمان این هفته برنامه دستخط بودند. وی در مجلس هفتم وارد مجلس شدند، بعد از مدتی که نمایندگی مردم کرمانشاه را به عهده داشت، به وزارت رفاه و تامین اجتماعی آن زمان رفت. سه سال وزیر در دولت نهم بود و بعد از آن، سفیر جمهوری اسلامی ایران در ونزوئلا شد.
مهمترین محورهای این گفتگو بدین شرح است:
کمیسیونهای تخصصی مجلس هم در جریان ارز 4200 تومانی و پیشفروش سکه نبودند
مجلس سال قبل از 4 پاسخ رئیس جمهور قانع نشد؛ نهایتا چه شد؟
از ابتدای انقلاب تاکنون، هیچ دولتی به اندازه دولت فعلی اختیارات نداشته است
4 ماه از سال گذشته، هنوز مصوبه افزایش مستمری مددجویان کمیته امداد و بهزیستی را اجرا نکردهاند
افزایش قیمت بنزین در جلسه هفته قبل سران قوا تصویب نشد
دو سال است فریاد میزنیم به داد خصوصیسازی برسید
بانک مرکزی مسئول نظارت بر ارزهای تخصیصیافته است
ماجرای ارائه آپارتمان به نمایندگان استیضاحکننده
مجلس موافق تشکیل وزارت بازرگانی نیست
احمدینژاد در اجرای طرحهای وزارت رفاه انصافا کمک میکرد
جدا شدنم از دولت، ربطی به مخالفت با معاونت اولی مشایی نداشت؛ از نظر ما، فرمان رهبری حجت شرعی بود
چاوز نسبت به ایران خیلی علاقهمند بود
ماجرای تلفن مخصوص چاوز برای سفرای ایران در کوبا
درباره واگذاری شرکتهای دولتی، با جهانگیری خصوصی جلسه گذاشتم
در جریان سوال از رئیس جمهور، یکی از سوالات را که پاستوریزه نبود، نپرسیدم
مشروح گفتگوی محمدحسین رنجبران با عبدالرضا مصری از نظرتان میگذرد:
*سلام عرض میکنم و خیلی خوش آمدید.
بسمالله الرحمن الرحیم. بنده هم عرض سلام و عصربخیر خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز این برنامه دارم.
*خیلی وقت بود میخواستیم خدمت شما باشم و فشردگی کارهای شما اجازه نداد. خدا انشاالله شما را حفظ کند.
کمتوفیقی من بود.
*آقای مصری از اینجا شروع کنیم که سال آخر مجلس دهم و نائب رئیسی مجلس هست، چطور یکباره برای نائب رئیسی نامزد شدید و شاید خیلیها فکرش را نمیکردند.
من سال گذشته هم برای این موضوع نامزد شده بودم و توسط فراکسیون معرفی شده بودم و با اختلاف 8-7 رای نشد. امسال نمایندگان محترم اقبال نشان دادند و برای این عنوان رای دادند؛ اختیار مجلس است.
*برخیها میگویند لابیهای پشت صحنه هم به خاطر آقای لاریجانی موثر بوده است؛ وحدت دو فراکسیون که آقای لاریجانی به نوعی در مقابل آقای عارف رای بیاورد و در مقابل، یکی از نواب رئیس هم از فراکسیون شما باشد.
ما این قضیه را در سالهای گذشته داشتهایم که حتی سه فراکسیون با هم لیست مشترک دادند.
*در مجلس هم طبیعی است.
و سال ماقبل هم دو فراکسیون لیست مشترک دادند، ولی الزاماً آن افرادی که در لیست مشترک بودند، رای نیاورند. درست است که رای نماینده با فراکسیون همراه است، ولی در بسیاری اوقات مستقل است.
*سوالی هم که پیش میآید، به غیر از این رئیس مجلس برخی مواقع حضور ندارد و جاهای مختلف میرود و یا جلساتی دارد، دو نائب رئیس جلسه را اداره میکنند. به غیر از آن، چطور تقسیم کار میکنید؟ تقسیم کارهای دیگرتان چگونه است؟
وظایف هفت یا هشت دسته است که تقسیم شده و نائب رئیس دوم به عنوان مثال، مسئول نظارت بر عملکرد کمیسیونها، سوالات و استیضاح که از وزیر میشود، جلسه رای اعتماد وزرا، بخشی از این اموری است که به نائب رئیس دوم در کنار مسئولیت اداره جلسه واگذار میشود.
*رای اعتماد وزرا در حیطه اختیارات شما است.
بله.
*معلوم نیست چه زمانی وزیر آموزش و پرورش را تعیین میکنند.
هنوز خیر. ظاهرا خیلی محرمانه است کسی هنوز خبر ندارد.
*سه ماه سرپرستی آقای حسینی چه زمانی تمام میشود؟
تاریخ دقیق من ندارم ولی ظاهرا از نصف گذشته است.
*هنوز صحبتهاو لابیهایی انجام نشده که چه کسی معرفی شود؟
هر از گاهی شایعاتی میآید ولی بی اساس است و ظاهراً ...
*با مجلس صحبت رسمی نشده است.
نخیر. با مجلس هیچ گونه صحبت و رایزنی در این مورد صورت نگرفته است.
*یکی از افرادی هستید که به شدت دغدغه مسائل اقتصادی را دارید و پیگیری میکنید، چه زمانی که نماینده صرف بودید و چه الان که در هیات رئیسه مسئولیت دارید و نائب رئیس هستید. مجلس وضعیت اقتصادی را چطور پیگیری میکند؟
حضور شما عرض کنم که خوشبختانه یا متاسفانه، برخی از وظایف برابر قانون به دولت واگذار شده است. به عنوان مثال، یکی دو نمونه را عرض کنم؛ شبی که اعلام شد که ارز 4200 تومان باشد، هیچ یک از نمایندگان مجلس در جریان این تصمیم نبودند.
*حتی کمیسیونهای تخصصی؟
حتی کمیسیونهای تخصصی هم در جریان نبودند؛ به هیچ عنوان در جریان نبودند. اقتصادیون مجلس هم به شدت با این تصمیم مخالف بودند، یا وقتی که اعلام (پیش فروش) سکه شد هیچ کسی در مجلس از اعلام پیش فروش سکه به هیچ عنوان خبر نداشت. نه در کمیسیونهای مجلس مطرح شده بود و نه در جلسات علنی و نه در جلسات غیرعلنی مطرح شده بود.
امروز هم که برخی از تصمیمات برمیگردد که حالا مثلاً 14 میلیارد دلار در بودجه برای کالای اساسی در نظر گرفتهایم و یکباره از فردا اعلام میشود گوشت ارز نیمایی دارد، در حالی که گوشت جزو کالای اساسی است و ارز 4200 تومان داشته است. بلافاصله هم در بازار آن 38-37 هزار تومان دولتی 85 تا 90 هزار تومان میشود. باز هم مجلس اطلاعی از این موضوع ندارد چون تصمیمگیری به دولت واگذار شده است.
ما باید بدانیم دولت، قوه مجریه است و ما باید قانونگذاری و نظارت داشته باشیم. اما در امر نظارت، به خاطر اینکه پروسه نظارت در مجلس طولانی است لذا تصمیم گرفته میشود همان فردا که می خواهید امر نظارت را دنبال کنید به دلیل سلائق سیاسی مختلف و حتی دیدگاههای اقتصادی مختلف، سریع به نتیجه نمیرسید که فردا بخواهید وزیر را خواسته باشید. نهایتاً چه ابزار نظارتی در اختیار مجلس است؟ یکی تذکر است که در صحن علنی قرائت میشود. حتی در این مسئله تذکر، در قانون وزیر ملزم به پاسخگویی نیست. تذکری از تریبون دادید و میشنوند که در قانون گفته نشده که وزیر باید پاسخ دهد.
مرحله بعدی سوال میشود. سوال میکنید چرا پیشفروش سکه را اعلام کردید و آن هم که وزیری اعلام نکرده و معاون اول دولت اعلام کرده است. حالا شما از وزیر اقتصاد سوال میکنید، چون فقط حق داریم از وزرا و از رئیس جمهور سوال کنیم. این سوال برابر آئیننامه اگر همه تشریفات سوال رعایت شود، به کمیسیون تخصصی ارجاع میشود.
کمیسیون تخصصی باید از نماینده و وزیر دعوت کند. اول باید در دستور قرار دهد که ممکن است یک یا دو هفته طول بکشد و بعد باید سوال را برای وزیر بفرستد و جواب وزیر را بگیرد و بعد از وزیر و از نماینده مجلس دعوت میکند، در دستور قرار میدهند. دو روز قبل از وزارتخانه تماس میگیرند که آقای وزیر با آقای رئیسجمهور سفر استانی فلان جا میرود و نمیتواند این هفته بیاید و دوباره برای هفته بعد تمدید میشود. هفته بعد دستور جلسات تغییر کرده است. خلاصه دو سه ماه طول میکشد سوال مطرح شود.
حالا سکهها رفت و فروخته شد و عدهای 36 هزار و 35 هزار تا خریدند و رفتند و بعد وزیر در جلسه مجلس میآید و نمایندگان سوال خود را مطرح میکنند و وزیر جواب میدهد. نماینده مثلا قانع نمیشود. میگویند این باید در صحن برود. کمیسیون دوباره گزارش تهیه میکند و به هیات رئیسه اعلام میکند که به صحن برود. سوال سال 96 بنده الان در سال 98 هنوز نوبت نشده که در صحن پرسیده شود. من سوال درباره زلزله کرمانشاه داشتم، سیل هم بعد از زلزله آمد و انشاالله بعد از این چیزی نیاید اما هنوز نوبت سوال من نشده است. این نظارت مجلس میشود.
لذا این نظارت آن اثری را که مردم انتظار دارند که کالاها گران شد و مجلس کجا است، ندارد. مجلس خیلی جاها مثل مردم میشود. نمایندگان یک تریبون دارند برای اینکه حرف مردم انعکاس بیشتری پیدا کند. آن هم در نطق نمایندههاست. یعنی نماینده میتواند در زمان نطق این حرفها را بیان کند. برای نطق نماینده هم در قانونی نداریم که باید وزیر یا رئیسجمهور جواب نطق نمایندهها را بدهد.
*آنجا هم فقط میشنود.
بله. حالا فرض کنیم سوال کردیم. مگر از آقای رئیسجمهور سوال نکردیم؟ از آقای رئیس جمهور سوال کردیم.
*کاملا هم پاستوریزه!
بله، خیلی کنترل کردیم که ضوابط اخلاقی و فوق اخلاقی رعایت شود و انصافاً هم خیلی رعایت شد. من الان عرض میکنم یک بخش از سوال که بنده قرار بود در تریبون مجلس مطرح کنم، بعد از آنکه آماده کردم، مطرح نکردم؛ یعنی گفتم این سهم من حذف شود.
*چرا؟
برای اینکه آن پاستوریزهای که شما اشاره کردید در آن نبود اما مجلس نسبت به 4 جواب رئیس جمهور قانع نشد. چه اتفاقی افتاد؟ ما در اصلاح آن 4 مورد تا امروز گزارشی دریافت نکردهایم.
*قاعده چیست؟ باید گزارش دریافت کنید؟
نه، قاعده این است که اگر مجلس راضی نشد، یعنی قانون در اینجا قدری ابهام دارد که آیا باید به قوه قضائیه ارجاع شود یا ارجاع نشود؟ در این اختلافات - آن زمان عضو هیات رئیسه نبودم - ظاهراً تصمیم هیات رئیسه بر این شده بود ارجاع به قوه قضائیه نشود.
*به احتمال زیاد به خاطر مصالحی است که مطرح میکردید.
به هر حال یکسری مصالحی کشور دارد.
*واقعا هم اینها ارزنده است. نمیتوان گفت خوب نیست. چنین چیزی که الان کشور در درگیریهای متعدد خارجی دارد، شرایط تحریم دارد، مردم این را میپذیرند.
من نقد هم شدم که چرا این بخش حذف شد، اما...
*ولی مثلاً درقضیه سکه و ارز که شما میفرمایید، بالاخره شما صاحب سبک و در مجلس فرد سابقهداری هستید، شاید از طرف من به عنوان کسی که رسانه ای است، پذیرفتنی نیست که بگوییم نمیشد و زمانش گذشت. با یک فضای رسانهای که مجلس یک جا بخواهد و در جایی متحد انجام دهد، همه را میخکوب میکند.
بله، همینطور است.
* احتمالاً بدنه مجلس و آن چیزی که باید پیوسته با هم باشن،د نخواستند.
اینکه همه راه های ورود ارز به کشور را خود بستیم، اجازه فروش و خرید ارز را بستیم. این سیاست را مجلس کاملاً مخالف بود، ولی این مخالفتها و جلسات مختلف وجود داشت، ولی اینکه سریع یک تصمیمهایی بگیریم و هیچ کدام از این تصمیمها مشورتی نبود، گفتم شرایطی ایجاد شد که هر کسی هر چه ندارد دیگر نمیتواند داشته باشد. یعنی اگر ماشین ندارید با این شرایط و عددی که لازم است برای ماشین خریدن پرداخت کنید، شما نمیتوانید ماشین داشته باشید. آن که خانه ندارد دیگر نمیتواند خانه دار شود. خانهها میلیاردی شد. بی جهت میلیاردی شد. شما نمیتوانید خانه داشته باشید.
حتی کسی که میخواست یک فرش بخرد الان نمیتواند چون آنهایی که ثابت درآمد دارند و اینها 2 تا 5 برابر افزایش یافته است، طبیعی است که نمیتوانند. الان خیلیها نمیتوانند اجاره خانه را تامین کنند.
خانواده کمیته امداد یا بهزیستی را در نظر بگیرید. حساب کردم یک خانواده 5 نفره با مستمری که کمیته امداد به آنها میدهد، قادر هستند هر کدام در هر وعده غذایی اعم از صبحانه، نهار و شام فقط یک بطری آب بخرند که هزار و 500 تومان است؛ چون حقوق اینها روزانه هزار و 500 تومان است. در صورتی که خود من در کمیسیون تلفیق پیشنهاد دادم و دوستان محبت کردند رای دادند، ما هزار و 400 میلیارد تومان به تبصره 14 اضافه کردیم و خود دولت هم که گفته بود 20 درصد حقوقها را افزایش میدهد. گفتیم 20 درصد حقوقها افزایش مییابد و هزار و 400 تا به آن 7 هزار تا اضافه میکنیم و 8 هزار و 400 میلیارد تومان میشود و یک جهش حقوقی برای محرومین ایجاد میشود. الان 4 ماه از سال گذشته و اینها هنوز حقوق سال 97 را دریافت میکنند.
*یعنی نتوانستهاند تامین اعتبار کنند؟
حالا دلایلش را باید فردا شنید، چون صبر کردیم و گفتیم حتماً تصمیمگیری میشود و نشد.
*در یکی از برنامههای قبلی یک بزرگواری از همکاران قدیمی مجلسی شما مهمان ما بود، اصرار داشت اختیاراتی که دولت دارد کلاً در اختیارات اجرایی 25 درصد است. من واقعاً این را نمیفهمم. تا چایی که من میبینم همه چیز در قوه اجرایی دست دولت است. این چیزی که بعضاً در ذهنها میاندازند که دولت اختیار همه چیز را در اجرا ندارد، حداقل برای من قابل فهم نیست. با تجربه شما چنین چیزی همخوانی دارد؟
دو چیز در کشور ما مد شده است؛ یعنی راحتترین جملههاست. یک جمله فرافکنیهایی است که هر مشکلی پیش میآید... به هیچ عنوان یعنی یک نفر را در کشور ما از اول انقلاب تا الان پیدا نمیکنید بگوید من مقصر بودم. ما در قانون برنامه ششم همین مستمری مددجویان را دیدیم که بسیار ضعیف است و بنده رئیس کمیته اجتماعی بودم و این بخش را بنده انجام میدادم. گفتیم حقوق اینها حداقل 20 درصد حداقل حقوق و دستمزد باشد و تصویب شد. سال انتخابات شد. همزمان.
دولت اعلام کرد آنچه افزایش است منظور کنید. 10 جا این مصاحبه را میشنوید که دولت مستمری محرومین را 3 تا 4 برابر اضافه کرد و ما هم تشکر کردیم. حتی برخی هم بیان کردند که این مصوبه مجلس بوده، گفتیم خدا پدر اینها را بیامرزد همین که اضافه کردند خوب است. اما فردا موقع اجرا قرار است 10 تومان کم شود. هیچ کسی در این ممکلت پیگیر این نیست. او دنبال این است که بگوید مجلس تصویب کرده بود، یعنی برای همین افزایش یک جا ندارید بگویند بر اساس مصوبه مجلس افزایش دادیم. همه گفته شده «ما اضافه کردیم». اما اگر فردا کاهش باشد میگویند ما اختیار نداشتیم.
چه اختیاراتی ندارند؟ بحثی را عرض کنم. از ابتدای انقلاب تاکنون در این 40 سال هیچ دولتی حتی دولتی که مقام معظم رهبری رئیسجمهور آن بود، اینجور اختیاری نداشته که فراقوهای و فراقانونی سه رئیس قوه آنجا جمع شوند و جالب است که برای اولین بار است که هر مجوزی این سه سران میدهند، حق نظارت از دستگاههای نظارتی هم سلب میشود.
*و شخص رئیس جمهور رئیس این جلسه است.
بله. و عرض میکنم که همه درخواستها برای قوه مجریه است و تصویب میشود. من اعتقاد دارم هیچ دولتی به اندازه این دولت از ابتدا تا الان از اختیار برخوردار نبوده است و مجلس هم خیلی همراه بوده است. کما اینکه عکس آن اتفاقی نمیافتد. مثلاً دولت میگوید از فردا وزیر آموزش و پرورش نیست؛ قرار است برای انتخابات مجلس برود. بعد میفهمید برای انتخابات مجلس هم نیست و پست در دانشگاه آزاد گرفته است، پس قرار نیست در مجلس حضور داشته باشد. دولت خودش این را میگوید. اگر همین وزیر را مجلس استیضاح میکرد. فردا جنجالی در کشور راه میانداختند که آقا نمیتوان کار کرد و ما اختیار نداریم.
*یک چیزی که به نظر من به وجود آمد و مجلس کمک کرد و به نظر خیلی از کارشناسان تصمیم پختهای نبود، افزایش قیمت بنزین در این شرایط بود که مجلس ورود کرد. تا جایی که من خبر دارم درست هم بود، ولی جلوی این گرفته شد. الان هم شنیدیم دوباره جلساتی برگزار کردند و دوباره میخواهند در 6 ماهه دوم سمت این بروند.
باز هم شاکله مجلس خبری از افزایش قیمت بنزین نداشت. تصمیم و پیشنهاد خود آقایان بود، اما همان روز شایعه موضوع طوری شد که خودشان تصمیم را عوض کردند.
*خبر بیرون آمد.
بله. مردم هم عکسالعمل نشان دادند و مردم باعث شدند این تصمیم ملغی شود. نمیتوان دستوری مسائل اقتصادی را حل کرد. مسائل اقتصادی دستوری نیست. آنهم چیزهایی که عامه مردم با آنها سروکار دارند. اگر تصمیمی میگیریم با مردم صحبت کنیم، خدا میداند مردم بیشتر از ما به آن کار کمک میکنند. در صحنه زلزله کرمانشاه اول مردم حاضر شدند یا مسئولین؟ وقتی مردم پای زلزله بودند هنوز دنبال بخشنامه، آئیننامه و دستورالعمل و این حرفها بودیم. الان دو سال است مجلس داد میزند تو را خدا به فریاد این خصوصیسازی برسید. به کسی هم که نمیخواهند بدهند، خب آقا قدری احترام بگذارید. ببینید چرا این اتفاقات در خصوصیسازی رخ میدهد. چرا گوش خود را محکم گرفتید و گوش نمیدهید؟ مگر این کسی که می گوید نفعی برای او دارد؟ اما متاسفانه گوش شنوا وجود ندارد.
*اشاره شما واگذاری شرکتهای دولتی است؟
بله. واگذاری شرکتهای دولتی به هیچ. با ده درصد است که آن ده درصد هم طرف از بانک وام بگیرد و بعد میگویند سرمایهگذاری است، میگویم به خدا این سرمایهبری است. سرمایه داریم و این را دارند میبرند.
*به چه کسانی دادهاند؟
من خصوصی خدمت آقای جهانگیری رفتم و خدمت ایشان عرض کردم جامعه فکر میکند این اتفاق رخ میدهد. حالا بعدیهایش چطور؟ من هنوز جواب سوال خودم را نگرفتهام. بارها مطرح کردهام. این سلاطینی که در این دو ساله درست شد، از سلطان ارز و سکه گرفته تا خودرو و گوشت و شکر و موز و پوشک هم سلطان پیدا کرد دیگر. خبر دارید به آن جا رسیدیم که پوشک هم سلطانی برای خودش پیدا کرد و قبضه بازار و آنچنان سودی برای خود ایجاد کرد. من این را قبول میکنیم که قرار است گوشت بیاورید و بازار را تنظیم کنید. خب این کار را کردید؛ اگر قرار است فردا قیمت تغییر کند چرا به مردم گزارش نمیدهیم که 40 هزار تن گوشت وارد شد و ما برای اینها ارز 4200 تومانی دادیم و شبی که قرار شد گران شود، اینها را پلمپ کردیم که نکردیم، رفتیم انبارها را پلمپ کردیم که نکردیم، رفتیم حسابرسی کردیم که نکردیم. فردا که 85 هزار تومان شد گیر چه کسانی آمد؟
بنزین را میخواستیم گران کنیم. چه کردیم؟ ساعت 12 شب آن عدد روی پمپ بنزینها همه صورتجلسه شد. کنتور دارند دیگر. 185 هزار و 694 لیتر موجودی. همه پمپ بنزینهای ایران در یک ساعت مقرر صورتجلسه شد که این میزان موجودی بنزین دارند. 12 شب اعلام شد بنزین لیتری 400 تومان است. یک نفر نگفت کسی بُرد، خورد. شما بنزین هزار تومان زدید آن کنتور هزار تومانی حساب کرد اما برای گوشت این اتفاق افتاد؟ برای خودرو این اتفاق افتاد؟ برای شکر این اتفاق افتاد؟ برای پوشک این اتفاق افتاد؟ برای بقیه این اتفاقات افتاد؟ الان برای کره دارم تذکر میدهم. کره با 4200 تومان وارد شد. اگر نیمایی شد یک عده 300200 تا 300 میلیارد گیرشان میآید.
*آقای مصری بنزین در شش ماه دوم احتمال دارد گران شود؟
هیچ تصمیمی درباره ...
*در جلسه سران سه قوه باید تصمیم گرفته شود؟ جلسهای که همین شنبهها اقتصادی برگزار میشود.
بنزین که به تنهایی تصمیمگیری نمیشود.
*این قطعی است؟
اگر تصمیم گیری شود حامل های انرژی تصمیمگیری میشود ولی تا هفته قبل که بنده خبر دارم، چون این رد شدن امر محرمانهای نیست، در جلسه سران مورد تائید قرار نگرفته است.
*در این برهه نیاز به این افزایش قیمت داریم؟ از منظر آدمی که اقتصاد را درک میکند بفرمائید.
ببینید، ما یکسری پولهایی داریم که در اختیار یک عدهای است. در بازتوزیع اگر به هدف بنشیند، موثر است. در زندگی یک نفر اصلاً اثری نگذاشته، اما مستقیماً در زندگی و سفره یک نفر تاثیرگذار است. یعنی 400 گرم پنیر میخرید و حالا باید 300 گرم پنیر بخرد و اگر 300 گرم پنیر میخرید آن تعداد افرادی که سر سفره او مینشستند، سیر نمیشوند. اگر این بازتوزیع یعنی درآمد حاصل از افزایش قیمت حاملهای انرژی، سفره آن را تامین کرد، این مطلوب است؛ یعنی هدفگذاری درست انجام شده است. من با دولت خاصی کار ندارم، من همیشه میگویم بحثهای من حاکمیتی است نه دولتی! ولی اگر این پول در بودجه دولت رفت و دوباره خرج دولت شد، بر سفره مردم اثرگذار نبود به نظر من افزایش قیمت انجام نشود بهتر است که مثلا مبلمان عوض کنیم، ماشینهای ادارات را عوض کنیم، دکوراسیون اتاقهایمان را عوض کنیم.
*این ارزهایی که گرفته شده را باید چه کسی نظارت کند؟
مسئولیت کسی که ارز میدهد با دولت است. یعنی بانک مرکزی ارز میدهد.
*نظارت بر عهده کیست؟
باید بانک مرکزی نظارت داشته باشد. اخیراً تمهیداتی که آقای دکتر همتی دارند که میگوید بازگشتها باید سریع ثبت شود، کارهای بسیار پسندیدهای است.
*نطارت هم بانک مرکزی میکند؟
نطارت کلاً از نظر قانون بر عهده بانک مرکزی است.
*گفتهاید کشور توان نفس کشیدن زیر این همه قوانین و مقررات را ندارد. هیچ مسئول اجرایی نمیتواند بر همه این قوانین تسلط پیدا کند. باید یک مدت قانون تصویب نکنیم و یکسریها را که منسوخ شده، حذف کنیم.
فقط منسوخ شدهها نیست. الان منسوخیها را خوشبختانه مجلس شروع کرده است و چند دسته از منسوخیها را حذف کرده است، اما چه چیزهایی را حذف کردهایم؟ مثلاً عوارض کالسکه سه اسبه را هنوز داشتیم. واردات فرغون برای اداره پست و تلگراف و تلفن که معافیت از عوارض واردات فرغون داشته باشد.
*این برای چه سالی بود؟
برای مثلاً 60 سال پیش بود. اینها هنوز قانون است. یعنی هنوز میتوانند یقه طرف را بگیرند که بگویند فرغونهایی که خریداری کردید چطور است! خیلی از قوانین را داریم که اینها منسوخ شده است. لذا همین الان 4 مجلد دیگر در ارتباط با وزارتخانههای مختلف است ولی فقط بحث قوانین منسوخ شده نیست. بحث قوانین متضاد و مترادف است که انبوه قانون داریم که در یک موضوع هستند. با این مثال میزنم.
الان قانون را به قیافه طرف میبینند که کدام قانون به او میآید. چون برای هر قیافهای برای یک موضوع قانون داریم. شما فرض کنید شما میخواهید برای چهار خانه کنار هم در یک کوچه مجوز ساخت بدهید. هیچ کدام بر نیست. این چهار خانه وسط هستند. شما برای یکی از این چهار خانه یک نوع عوارض میپردازید. من میروم یک نوع عوارض میپردازم. یکی دیگر یک نوع دیگر میپردازد و چهارمی هم نوع دیگری عوارض میپردازد. برای هر کدام از اینها به متصدی مراجعه کنید یک دستورالعمل یا بخشنامه یا قانون دارد که میگوید بر چه اساس این مقدار گرفتید میگوید بر این اساس بوده است. برای آن یکی، بر اساس دیگری است.
ما یک قانون باید داشته باشیم. اینکه این همه قانون تولید میکنیم. الان مسئولین اجرایی از قوانین سر در نمیآورند. کار دست یک عده کارشناسی افتاده که از قدیم آن قوانین را بودهاند و با اینها بزرگ شدهاند و حالا وزیر آن است و وزیری که دیروز رای اعتماد گرفته بنده خدا 90 درصد از قوانین را اطلاع ندارد.
*پس این را مجلس شروع کرده است.
بله، ولی من انتظار دارم دولت وزارتخانهها را مسئول کند و بگوید هر وزارتخانهای پالایش کند و قوانین خودش را یکپارچه کند.
*نمایندگان مجلس در صحن از مرکز پاسخگویی 118 معروف هم بیشتر تلفن جواب میدهند.
بنده عرض کردم. چه عیبی دارد بگوییم از فردا یک جعبههای کوچکی بیرون از مجلس قرار بدهیم و بگوییم هر کسی وارد مجلس میشود، باید موبایلش را آنجا بگذارد. چه اتفاقی میافتد؟ مرتب هم در مجلس اعلام کنیم که نماینده در صحن علنی مجلس و در جلسه کمیسیون موبایل در اختیار ندارد و از مردم عزیز، مسئولین و هر کسی خواهش میکنیم، در این ساعات اصلاً به نماینده زنگ نزنید، چون اگر زنگ بزنید اصلاً موبایل در اختیار ندارند. اینطور مردم متوجه میشوند و نماینده هم میداند مردم به او زنگ نمیزنند و اگر کسی تماس گرفت میداند این در مجلس است، ولی ما اطلاعرسانی نمیکنیم و آزاد است. دو نماینده از یک شهر کنار هم نشستهاند و یکی جواب میدهد و دیگری جواب نمیدهد. این را فحش میدهند که چرا فلانی جواب میدهد؟ چقدر مردمی است و جواب میدهد.
*این طرح شما را قبول نکردند که این کار را انجام دهید؟
خیر. من 10 بار خواهش کردم این کار شود ولی نشد.
*آقای عباسی سخنگوی هیات رئیسه مصاحبهای کرده و گفته بر اساس بررسیهای صورتگرفته دو نماینده از وزارتخانهای درخواست آپارتمان داشتهاند.
هفته گذشته در هیات رئیسه یک برادر عزیزی مصاحبه کرده بود که برخی استیضاح یا سوال از وزرا کردهاند و برای انصراف از این استیضاح به آنها آپارتمان دادهاند. حقیقتاً خیلی از این مسئله برآشفته و ناراحت شدیم. اولاً یک سوال از وزیر یا استیضاح از وزیر این مقدار نمیارزد که آپارتمان به کسی بدهند. از آقای دکتر عباسی به عنوان سخنگوی هیات رئیسه خواهش کردیم این جور موضوعات که پیش میآید، سخنگو باید ورود پیدا کند و مستندات نماینده را دریافت کند و بررسی کند و بعد ببیند اگر درست است، اطلاعرسانی کامل برای مردم انجام دهد و اگر غلط است، اعلام کند.
ایشان مامور شد که این کار را انجام بدهد. گزارشی که ایشان آورد بعد از صحبت با آن برادر عزیز نماینده، گفت دو مورد تقاضا بوده و ربطی هم به سوال یا استیضاح نداشته است. من آنقدر از این اخبار متاثر میشوم که چرا به صراحت نمیگوییم فلانی بوده است؟ خب به صراحت بگوییم فلانی بوده است. به خاطر اینکه یک نفر محفوظ از کار بدی باشد که انجام داده است، 290 نماینده را در اذهان مردم مورد اتهام قرار میدهید. حالا من میگویم خدایی حق آن یک نفر است یا ناحق این است که 290 نفر به آن چوب رانده شوند؟
*یا انگشت اتهام به سمت آنها رود.
بله. به همه این میچسبد. لذا خواهش از آقای دکتر عباسی کردیم که باید بررسی کنید اگر موردی هست به صراحت اعلام کنید و اگر موردی نیست، به صراحت اعلام کنید.
*تشکیل وزارت بازرگانی قطعی شده است؟ امروز آقای امیری معاون پارلمان گفتند میخواهیم وزارت بازرگانی را به مجلس اعلام کنیم. این درست است؟
دولت دنبال این موضوع هست اما مجلس تا حالا اقبالی نسبت به این کار نشان نداده و دلایلی که دوستان ما مطرح میکنند این است که حالا یک وزارتخانهای هم درست کردیم؛ تا این وزیر پیشنهادی بیاید و دوباره در مجلس رای اعتماد بگیرد یا نگیرد. رای اعتماد را بگیرد و در دولت بنشیند، هیچ گونه پاسخگویی این فعلاً ندارد؛ چون باید ارکان خودش را دوباره درست کند، ساختمان و کارکنان و معاونین و تشکیلات استانی و شهرستانی دوباره انجام شود. خود این دو سال طول میکشد.
*که دولت تمام میشود.
دولت هم تمام شده، منتهی یک حسن دارد اگر فردا بگویید چرا فلان قیمت اینجور است میگویند اجازه دهید وزارت بازرگانی کار خودش را بکند و جا بیفتد و ساختمان درست شود. این خوبی را دارد که پاسخگویی برای این امر وجود ندارد.
* شنیده بودیم که ممکن است دولت وزیر هم معرفی نکند و معاون رئیس جمهور در امور بازرگانی قرار دهد. این کار را میتوانند انجام دهند؟
رئیس جمهور، رئیس شواری عالی اداری است و رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور است. این دو اختیار در اختیار رئیس جمهور است و میتواند معاون بگذارد، میتواند قائم مقام برای وزیر بگذارد.
* اختیارات وزارت صمت را بگیرد و به آن بدهند.
در آن حکمی که برای او صادر میکنند بگویند این کارها را شما باید انجام دهید، اما وزارت صنعت، معدن و تجارت هست و هر جایی مشکل ایجاد شود وزیر باید پاسخگو باشد.
*سوال دیگری پیش میآید مجلسی که در حوزه بازرگانی سوال دارد، از این معاون رئیس جمهور میتواند بپرسد؟
نخیر. ما از آقای نوبخت و آقای جهانگیری نمیتوانیم سوال بپرسیم.
*باز هم آقای رحمانی وزیر صمت، را خواهید خواست؟
بله. آقای رحمانی باید پاسخگو باشد.
*ایشان هم ممکن است بگوید معاون رئیس جمهور باید جواب دهد.
ما این را نمیپذیریم.
*چالشهای این چنینی دارید.
طبیعتاً؛ مجلس نمیپذیرد.
*یک تصویری از شما بعد از نائب رئیسی در یک جلسه علنی بیرون آمد که یک نفر را میخواستید صدا کنید، اسم ایشان را نمیدانستید و به بغلی گفتید این کچله کیست؟ (میخندد)
حضور شما عرض کنم، وقتی یک وزیر صحبت میکند و نمایندگان سوال از او میکنند عدهای دور وزیر جمع میشوند. وزیر متوجه حرفهای سوالکننده و حرفهای او نمیشود. ممکن است سوالات خود را بکند و وزیر حرفهای خود را بیان کند. بعد رای نیاورد. حفظ نظم مجلس برای احترام و اینکه حقی ضایع نشود بسیار مهم است که حواسها جمع باشد. ما همکاران خودمان و یا کسانی که میشناختیم از خود وزارتخانه بودند در این راهروها قدم میزدند و من به این آقایان گفتم به فلانی بگویید سر جای خودش بنشیند. یک آقای پشت به من آنجا بود و 40-30 نفر را جمع کرده بود و پشت به هیات رئیسه و پشت به وزیر بودند و این نماینده ها و ان آقا گوش نمیدادند که وزیر صحبت میکند. بقیه را گفته بودم که به فلانی بگویید. من گفتم به آن آقا بگویید که جلسه را تعطیل کنید، وزیر صحبت میکند. گفت آن کت سرمهای؟ گفتم نه، آن که آقای فلانی نماینده خود ماست، میشناسیم. گفت آن بلند قده منظور است؟ گفتم خیر. گفت آن عینکی منظور است. گفتم خیر. این میکروفونهای جلوی ما خاموش بود و میکروفون آن پائین داریم که برای تریبون است. من فکر نمیکردم آن بگیرد. من میخواهم حواسم به جمع باشد و جواب این را هم بدهم، گفتم آن آقا کچله که پشتش به من است. این هم خیلی عادی رفت. یعنی در محاوره عادی بود. اتفاقاً شب وزیر به من زنگ زد و خود ایشان هم زنگ زده که اتفاقاً در جلسه معاونین وزرا در وزارتخانه همین مسئله را داریم چون این تنها کسی است که بین ما کچل است. (میخندد)
*متولد کرمانشاه هستید. پدر چه کاره بودند؟
پدر ابتدا کارمند شرکت نفت در آن زمان بودند که به دلیل بیماری جدا میشوند و سالهای بیماری ایشان متاسفانه طولانی میشود و به دلیل همان بیماری هم به رحمت خدا میروند، اما زمانی که ارتباطی با محل خدمت خودشان نداشتند، یعنی استعفا داده بودند و حقوقی نمیگرفتند.
*چند ساله بودید که پدر را از دست دادید؟
من سه ماهه بودم.
*یعنی پدر را ندیدید؟
نخیر ندیدم.
*مادر زحمت شما را کشیدند.
مادر تمام عمر خود را برای بنده و برادر و خواهرها گذاشتند. همه مادرها خوب هستند اما من فکر نمیکنم چنین مادری که همه زندگی و جوانی را خود را صرف کند.
*در قید حیات هستند؟
نخیر. دو سال است به رحمت خدا رفتند.
*خدا ایشان را رحمت کند.
خدا اموات شما را رحمت کند. نه فقط تامین زندگی که اعتقاد دارم آن تربیت از تامین معاش مهمتر بود. ایشان کار میکرد، غیر از اینکه کار میکرد، حتی خیاطی در خانه میکرد و همه عمر این زحمت بر دوش ایشان بود. گرچه سعی میکردم کمتر زحمت بکشند. من تقریباً از 6 سالگی کار میکردم و با مخالفت هم مواجه میشد.
*قبل از انقلاب فعالیت انقلابی داشتید؟
همین مقدار که هیچ جا ما را استخدام نمیکردند و حتی من آن زمانی که معلم ما خود کلاس پنج یا شش داشتیم با دیپلم هم جایی استخدام نمیشدیم و عدهای به ما خرابکار میگفتند و عدهای اسم دیگری میگذاشتند.
*ساواک شما را گرفته بود؟
نخیر ولی شهربانی یکی دو بار محبت در حق ما داشتند. سنی هم نداشتیم. من وقتی انقلاب شد، 18 یا 19 ساله بودم. البته انقلاب شد من زن و بچه هم داشتم با وجود اینکه سن کمی داشتم.
*ماشاالله. چند سالگی ازدواج کردید؟
من فکر کنم 19 سالگی ازدواج کردم.
*چطور با حاج خانم آشنا شدید؟
هیچ آشنایی نبود. من به خانواده و مادر اعلام کردم میخواهم ازدواج کردم. بزرگترین نعمت زندگی من ازدواجی بود که صورت گرفت.
*42 سال است که ازدواج کردهاید.
بله. قبل از انقلاب بود.
*ایشان درس میخواندند؟
ایشان دیپلم ریاضی داشتند و میخواستند به دانشگاه بروند، منتهی در همان نیم ساعتی که با هم صحبت کردیم، شروطی با هم داشتیم تا زمانی که من سالم هستم ایشان کار نکنند.
*مهریه چقدر بود؟
مهریه 50 هزار تومان بود.
*خطبه عقد را چه کسی خواند؟
خطبه عقد آنی که قانونی بود محضر خوانده شد، اما امام جماعت مسجد ما شهید حاج آقا بهاءالدین عراقی پدر این آقای عراقی که نماینده امام بود و نماینده مجلس خبرگان هستند، بود. اولین کسی که منافقین در کرمانشاه شهید کردند *شهید حاج آقا بهاءالدین عراقی بود، لذا صیغه عقد ما را هم حاج آقا خواندند.
چند فرزند دارید؟
سه فرزند دارم.
*چند نوه دارید؟
سه نوه دارم.
*فرزندان چه میکنند؟
سه پسر دارم که یکی دانشجوست و یکی دفتر خود من را در کرمانشاه اداره میکند که حقیقتاً اگر نباشد، من دفتر نخواهم داشت، چون خیلی از امورات سخت میشود؛ یعنی حرمت و احترام مردم باید باشد. یکی هم کلینیک متادوندرمانی دارد که با انجمن آریا همکاری دارند که آن هم من الان حقوق که میگیرم اول اجاره خانه او را به حساب صاحبخانه واریز میکنم.
*اهل کار خانه کردن نیستید؟
همه چیز بلد هستم و انجام هم میدهم.
*کمک میکنید؟
بله. خانواده ما به هیچ عنوان خرید نمیرود. برای هیچ چیزی به خرید نمیروند. یعنی مسئولیت خرید با ماهاست.
*اهل تفریح و ورزش هستید؟
اهل این هستیم ولی فرصت نداریم.
*اهل فوتبال هستید؟
بودم.
*قرمز یا آبی؟
من نائب رئیس استقلال بودم.
*پس آبی هستید.
نه. عرق تیمی در وجود من نیست اما اگر تیم دسته پنجم ایران در کشوری با یک جایی مسابقهای داشته باشد، برخی از ورزشها هست که من اسم آنها را هم نمیدانم اما خیلی برای من حساس است که ایران ببرد. آن دوره که ما نائب رئیس استقلال بودیم اتفاقاً استقلال یکی دو هفته مانده به آخر لیگ، اول شد و جام را برد. به یاد دارم اولین بار بود که وارد ورزشگاه میشدم. گفتند امروز چه استقلال بزند و چه بخورد قهرمان میشود. در همین لحظه که ما را وارد چمن کردند خبرنگار با دوربین آمد و گفت نظر شما درباره بازی چیست؟ گفتم من اعتقاد دارم که این بازی جوانمردانه در ورزش همین است. گفتم یگپارچه داد میزنند «ما که رفتیم آسیا، پرسپولیس تو هم بیا»! در صورتی که آنها یک چیز دیگری میگفتند. (میخندد). آن آقا با دوربین نشست. گفت این را حفظ کردید؟ گفتم من خبر نداشتم شما چه میپرسید، همین لحظه خدا به زبان من انداخت.
*اهل فیلم سینمایی و سریال هستید؟
سریالها را عموماً ماه مبارک رمضان تماشا میکنم، چون سعی میکنم افطار حتماً خانه باشم.
*اشاره کردید که شهربانی چند بار زمان رژیم پهلوی شما را گرفته بود. فعالیتهای شما قبل از انقلاب چطور بود؟
زمان قبل از انقلاب حداکثر جرم ما این بود که مثلا 12 شب به بعد در کوچه و پشت بام میرفتیم، نهایتاً یک کتاب دکتر شریعتی را بگیریم و بخوانیم. سنی نداشتیم و آنجور تشکلی هم نبود که مانند موتلفه باشد و اینها متمرکز در تهران بودند.
*در فعالیتهای شما شهید عراقی موثر بود؟
آقازاده خود ایشان آن زمان زندان بود. یکی از دعاهایی که میکرد مخصوصاً شبهای قدر، بحث آزادی زندانیان بود که میدانستیم چرا زندان هستند. تنها کسی هم بود که در شبهایی که مسئله میگفت، میفرمود آقای شریعتمدار این را میگویند و فلانی این را میگوید و آقا هم این را میگویند. آقا که میگفت ما متوجه میشدیم منظور ایشان امام (ره) است. ماموری هم در مسجد بود و جالب این است که مامور بود ولی همه او را میشناختیم. بعداً حاج آقا به ایشان میگفت تیمسار این را گزارش نکنید، این را برای عاقبت خودت نگه دارید. یک چیزهایی حاج آقا به شوخی به ایشان میگفت.
*روز پیروزی انقلاب کجا بودید؟
روز قبل از پیروزی 21 بهمن انقلاب تهران بودم. خانه دخترخالهام بالاتر از میدان راهآهن بودم که فرمان امام (ره) رسید که به خیابانها بریزید. به خیابان آمدیم و گفتند سنگر بسازید. همه باید در خیابانها باشند و حکومت نظامی نباید صورت گیرد. گفته بودند از دو بعدازظهر حکومت نظامی است. خلاصه در خانههای میرفتیم و گونی و کیسه جمع میکردیم. هیچ وقت فراموش نمیکنم در یک خانهای را زدم و گفتم کیسه برای سنگر میخواهیم. کف حیاط آنها از آجرهای قدیمی آجر فرش بود. این خانم از زیرزمین رفت و یک کیسه برنج آورد و وسط حیاط روی این اجرها خالی کرد و کیسه را خالی به من داد برای این که شن بریزیم و سنگر درست کنیم.
*اولین مسئولیت شما بعد از انقلاب چه بود؟
سپاه بود. اولین مسئولیت من در سپاه بود.
*سپاه کرمانشاه بود؟
بله. مسئول تعاون سپاه غرب کشور بودم. بخشی به نام رفاه گذاشته بودند. اما عنوان رفاه هم برای ما آزاردهنده بود. در حالی که محتوا این نبود. مثلاً بنیاد شهید نبود. مسئولیت بهداری سپاه، امور خانواده شهدا و امثال آن دست ما بود. امور خانواده شهدا هم این بود که اجساد شهدا به خانوادهها برسد. یعنی تشکیلاتی باشد این کارها را انجام دهد که آنها را انجام میدادیم. بعد پیشنهاد کردیم رفاه را بردارید و ما خیلی عناوین قرآنی داریم. خلاصه «تعاون» برای این انتخاب شد و بخش تعاون شد.
*این چه سالی بود؟
فکر میکنم اول 59 بود.
*یعنی هنوز جنگ نشده بود؟
جنگ شده بود؛ منطقه ما زودتر جنگ شده بود. اولین دستور امام به ارتش درباره پاوه بود. وقتی به پاوه میرفتم، شهید چمران در محاصره بود ما دو هلیکوپتر که از کرمانشاه حرکت کردیم. به پاوه که رسیدیم هلی کوپتر قبل از ما را زدند. خلبانی که با او رفتیم بسیار ماهر بود. یک جای دیگر روی تپهای که اصلاً امکان نشستن نبود، نشست و ما تقریباً نیمه نشسته و ننشسته پائین پریدیم و او هلیکوپتر را نجات داد و رفت که وارد شدیم با اجساد پاسداران عزیز ما در بیمارستان مواجه شدیم که جای برشهای سنگ روی گردن این شهدا بود.
قرار شد اینها را به خاک بسپارند و همانجا زمین را آماده کردند. این خانمهای پاوهای یک پوششی دارند که روی پیراهنهای بلند میپوشند. عبا را در نظر بگیرید ولی جنسهای ضخیمی که وسط آن چاک دارد و آنجا هم که سنگ نبود و پائین سنگ بود. من خودم با چشمهای خودم دیدم اینها در این شبه عبایی که داشتند سنگ میریختند و روی کول میگرفتند و از این تپه بالا میآورند تا برای قبور شهدا استفاده کنیم و نه اینطور ساده. همین طور اشک جاری بود و پیراهن این زنان خیس از اشکی بود که برای اینها میریختند. برخی بیانصافها میخواستند فاصله بین ما و مردم اهل تسنن کردستان ایجاد کنند. در صورتی که اینها خودشان از روز اول یعنی همین آقای ملاقادر قادری امام جمعه پاوه از لحظه اول تا امروز پای انقلاب بوده و مردم پاوه هم اینچنین بودند. مردم جوانرود و روانسر اینچنین بود. آن زمانها غذا نبود. یعنی کسی به فکر غذا نبود. مردم تدارک میدیدند.
*چه روزهای سختی را گذراندند!
خیلی روزهای سختی بود. این را عرض کنم که ما قبل از جنگ، جنگ داشتیم. به یاد دارم آقای دکتر فاضل که بعداً وزیر بهداشت شد، قصر شیرین زیر توپ بود. آقای فاضل با یک تیم بودند؛ آن زمان تلفن گرام بود. هی تلفن گرام به تهران میزدم که اینجا با این همه مجروح که داریم چه کنیم. یک تیم فرستادند و با هلی کوپتر اینها را سر پل ذهاب در پادگان نشاندیم و از آن طرف به قصر شیرین رفتیم. ایشان در قصر شیرین ماند، در صورتی که ما وارد شدیم خود ایشان دید در کمپرسی توپ خورده و به فاصله 500 متری بیمارستان، زیر توپ بودیم و هنوز هم جنگ شروع نشده بود.
خیلی از آنهایی که آمده بودند برگشتند ولی دکتر فاضل و اگر اشتباه نکنم پیرمردی به نام دکتر دقیانوس بود با خانم پرستاری بود، اینها تا آخرین روز در این بیمارستان که هیچ چیزی نداشتیم نشستند و عمل کردند. حتی کولر دستی که آب در آن میریزیم، در گرمای 50-45 درجه از این کولر دستیها نهایت امکانی بود که برای اینها داشتیم.
*8 سال جنگ را درگیر بودید؟
بله کلاً 8 سال جنگ را در کرمانشاه بودم. بعد هم کرمانشاه بودم.
*مقاطع سخت جنگ بود ولی فکر کنم مقطع اصلی مرصاد بود.
مرصاد غیرقابل باور بود.
*منافقین آمدند هم شما بودید؟
اولاً باور نداشتیم منافقین تا اینجا آمدند.
*خبر هم نداشتید؟
از 5 روز قبل یکسری شایعات در منطقه پخش کردند و بعد شنیدیم منافقین آمدهاند و اسلامآباد را گرفتهاند. فردا صبح زود ما حرکت کردیم، گفتیم اینجا ایستادن نداریم. من و برادری به نام سنبلی ماشین را پر کردیم و بعد از نماز حرکت کردیم و رفتیم. خیلی مانده بود به جبهه برسیم و خبر نداشتیم جبهه کجا است. بعد دیدیم کنارهها خاک بلند میشود. شیشهها را بالا زده بودیم و صبح زود هوا سرد بود. بعد قدری دقت کردیم و دیدیم صدا میآید. ابتدا فکر کردیم توپخانه ماست. بعد گفتیم اینها کجا هستند که توپخانه ما دارد اینها را میزند. بعد متوجه شدیم دارند به ما میزنند. یعنی نزدیکتر از این قضیه است که ما فکر میکردیم، ما زیر توپ بودیم. ما در جاده می رفتیم و آنها میزدند. راننده هم هیکلی بود و فرمان را گرفت و به سرعت ادامه داد.
به جایی رسیدیم که چهارزبر میگویند و دیدیم رزمندگان هستند. خیلی خوشحال شدیم و پیاده شدیم و عقب ماشین هم گفتیم اینها دیشب تا صبح جنگیدند و حالا صبحانه بدهیم. دیدیم عربی حرف میزنند، گفتیم ای داد و بیداد! اسیر شدیم. بعد فهمیدیم اینها لشگر بدر خود ما هستند. اینها رزمندگان بدر و عراقی هستند و اینها دیشب تا صبح ایستادگی کردند. عملیات کردند و همه افتاده بودند.
*بعد از جنگ و پایان جنگ، ادامه تحصیل و دکترای ...
قبل از این هم همین بود؛ یعنی مقطعی بود. من یک مقطع میخواندم و آرامشی که میشد من آنجا بودم تا تهران به عنوان معاون کمیته امداد امام خمینی (ره) آمدم و مشغول شدم، خدمت آقای نیری بودم. مردان نیکی که من امکان ندارد در روز به یاد این بزرگان نباشم، خدا رحمتشان کند. دیگر در خدمت ایشان بودم تا برای مجلس هفتم که به کرمانشاه رفتم.
*مجلس هفتم چطور شد که آمدید؟ اصولگراها دعوت کردند یا خود تصمیم گرفتید؟
من از مجلس ششم خیلی دلخور بودم. یعنی میگفتم حتی اگر نگرش سیاسی داشته باشیم، نباید نظام تحت تاثیر سلیقههای سیاسی قرار بگیرد. تا الان هم خدمت شما عرض میکنم، به این مسئله اعتقاد دارم و افتخار میکنم در تمام انتخاباتهای گذشته که شرکت کردم، یک ریال از احدی هنوز پولی دریافت نکردهام یا کار تبلیغاتی را هزینه کند یا بگوید این برای انتخابات؛ خیلی ها هم میآیند.
*این سوال ایجاد میشود آقای مصری که از مجلس ششم ناراحت بود و با اعتقادی به مجلس هفتم رفت یک یا دو سال بیشتر نماینده نبودید.
من رئیس کمیسیون اجتماعی در مجلس هفتم شدم و بعد برای دولت دعوت شدم. البته دولت آقای خاتمی بود، یک سال دولت آقای خاتمی بود که مجلس هفتم بودم. سال دوم که آقای احمدینژاد رئیس جمهور شد برای وزارت تعاون دعوت کرد؛ صحبتهای زیادی شد.
*رفاه و تامین اجتماعی
نه، اول تعاون بود. سال اول تعاون بود.
*یعنی کابینه اول که میخواست تشکیل شود.
بله. ایشان محبت کردند و از من دعوت کردند. صحبتهای خیلی زیادی انجام شد. فردا صبح قرار بود کابینه به مجلس معرفی شود. مطالبی پیش آمد و قرار شد ما نباشیم.
*چه مطالبی؟
دیگه یک چیزهایی هست که در زمان خودش گفته شده است.
*یعنی الان هم نمیخواهید بگویید؟
من هم نماینده مجلس بودم و ...
*از طرف شما یا آقای احمدینژاد بود؟
هر دو طرفه بود. بعد من به مجلس آمدم، باور کنید وقتی از آنجا آمدم خیلی خوشحال آمدم. اواخر سال دوم دوباره از ما دعوت کردند و دوباره نشستیم و برای وزارت رفاه هم دعوت کردند. معرفی به مجلس کردند و مجلس هم رای اعتماد دادند و به دولت رفتیم. اما همان کارهایی که در کمیسیون اجتماعی پیگیر بودم و خیلیها برای من آرزو بود، یعنی این کارگر روزمزد ساختمانی، راننده که اینها بیمه نداشتند و اگر اتفاقی برای اینها میافتاد نه حقوق بازنشستگی داشتند و خادمین مساجد و باربرهای میدان بار و قشرهایی که هیچ وقت ...
* برای شما لذتبخش بود.
اینها برای من آرزو بود. انصافاً هم آقای احمدینژاد کمک میکرد. متاسفانه ما در کشور صفر و صدی هستیم. یا یک نفر را به شدت باید بکوبیم یا یک نفر را به شدت بالا ببریم، در صورتی که همه ما بشر هستیم و یک خوبیهایی داریم. من خودم یک خوبیهایی دارم و در کنار این صدها هم بدی دارم. انصاف را باید بدهیم. من اختلافنظر هم با آقای دکتر احمدینژاد داشتم، صراحت لهجه هم داشتم، به صراحت هم عنوان میکردم.
*اینکه میگفتند وزیر رفاه شدید و به خاطر صبغه کمیته امدادی بودجه بهزیستی را کم کردید درست بود؟
نخیر، برعکس بود. اینها جریانات داخل جریانی است. یعنی شما آمدهاید نکند مدیر بهزیستی را بخواهید بردارید. یک جریانی باید بسازند که شما آن مدیر را برندارید که اگر برداشتید، بگویند این برای این بود. یک ریال کم نشد.
اتفاقاً برعکس اورژانس اجتماعی را من در بهزیستی ایجاد کردم. یعنی تنها کسی که برای اورژانس اجتماعی بودجه گذاشت بود. ما تا آن روز چیزی به نام اورژانس اجتماعی نداشتیم. لذا من ممنوع کردم که ماشینهای اورژانس اجتماعی به غیر از دور میادین باشند. یعنی در بهزیستی پارک نکنند. مامور میفرستادم که دور میادین هستند یا خیر.
*از دوران شما شروع شد؟
بله. یک چنین چیزی در بسیاری از کشورهای دنیا بی نظیر است. اصلاً نداریم.
یا مثلاً در نظر بگیرید بحث خط اعتیاد بود. خط مشاوره اعتیاد که اصلاً نداشتیم. برای اولین بار من برای بهزیستی بودجه گذاشتم، برای دوجنسیها. مظلومینی که ظاهراً یک جنس داشتند و باطناً جنس مخالف بودند و برای عمل جراحی اینها آنهایی که قوه قضائیه حکم صادر میکرد، بودجه اختصاص دادیم. درست است ظاهر این پسر است اما دختر است منتهی یک عمل جراحی باید انجام دهد. من آن زمان اولین بار بودجه برای این دوجنسیها گذاشتم که معمولاً هم پول نداشتند. اینها عمل کردند و خیلی از اینها آزاد شدند.
*روزنامه خورشید را به میل خودتان راه انداختید یا گفتند که راه اندازید؟
هیچ کس به ما نگفت روزنامه خورشید راه بیندازید. مسئول روابط عمومی به نام آقای احمدی داشتیم. ایشان گفت ما روزنامه ای نداریم که اینطوری باز شود. بعد ما 40 میلیون نفر مخاطب در وزارت رفاه داریم یعنی کل تامین اجتماعی 40 میلیون بیمه شده بودند. بعد سازمان خدمات درمانی، سازمان بازنشستگی، سازمان بهزیستی، حمایتیها و بیمهای ها حدود 70 تا 80 درصد جمعیت کشور را تشکیل میداد اما هیچ چیزی در اختیار اینها نبود که از نظر آموزشی و یا خبری کار شود. قرار نبود اصلا سیاسی شود. از آن جایی که در کشور ما همه چیز سیاسی میشود این هم دو سه شماره بیشتر چاپ نشد و تا گفتند سیاسی کنیم، گفتم جمع کنید.
*از دولت جدا شدید و سفیر شدید. این ارتباطی با مخالفت شما با معاونت اولی آن بنده خدا داشت؟
نه، ارتباطی نداشت. آقای احمدینژاد دعوت کرد. 5 یا 6 جا را محبت کرد معرفی کرد. بیمه مرکزی، سازمان تامین اجتماعی و برخی جاها بود. انصافاً هم با حسن نیت بود؛ چون هنوز دولت نهم بود. من اعتقاد به استخاره دارم. چیزهایی که عقلم نمیرسد را استخاره میگیرم. همه اینها به طریقی بد آمد. ایشان پیشنهاد ونزوئلا را که دادند خودم خیلی آن روز خندهام گرفت که حالا من بروم و سفیر بشوم. با خودم میگفتم در کشور خودم کار کنم. وقتی استخاره کردیم عجیب خوب آمد. چیزی نبود که به نظر من کم باشد، چون اعتقاد هم دارم استخاره میگیریم و حتماً پای آن میایستم، پذیرفتم و انصافاً هم یک دنیا تجربه بود.
* آن جلسه که با معاون اولی کسی که تعیین شده بود مخالفت کردید، چه گذشت؟
ببینید، من خودم را عرض میکنم، چون خیلیها دوست دارند الان بگویند ما مخالف آقای مشایی بودیم و فلان. یک چیزی اولی بر مسئله معاون اولی و معاون دومی بود. اینها برای ما مهم نبود. ما اعتقاد داشتیم آن چه رهبری میفرمایند هم برای ما حجت حاکمیتی است ولی برای من و دوستان فراتر از این بود. ما آن را حجت شرعی میدانستیم. برای دولت دهم آنهایی که همراهتر بودند دعوت کرد. همیشه از ایشان ممنون هستم. ایشان یک فرصتی داد.
*گلایهای به شما نکرد؟
نه. یک بار هم نگفت چرا نامه نوشتید و چرا امضا کردید. چون نامه نوشتیم و امضا کردیم. یک بار به من نگفت چرا شما نامه نوشتید. چرا امضا کردید و چه کاری انجام دادید.
*با چاوز هم ارتباط نزدیک داشتید؟
خیلی زیاد؛ یک انسان ...
*خاطرهای دارید؟
زیاد.
*برای ما بگوئید.
اولاً ایشان نسبت به ایران خیلی علاقهمند بود. بسیاری از دستوراتی که ایشان میداد خلاف چهارچوبهای موجود بود، یعنی ایشان مثلاً پروژههایی را که به ایران میداد، خارج از مناقصه و چهارچوبهای دولتی بود و به خاطر موضع مشترکی که داشتیم، میداد. خیلی از کشورها حاضر بودند حتی زیر قیمتهای ما برخی از کارها را انجام دهند. انصافاً هم برخی از شرکتهای ایرانی آنجا باعث آبروی جمهوری اسلامی بودند. طوری شد که آنها با 9 کشور برای خانهسازی قرارداد داشتند، تنها کشوری که تمدید کردند همین یک شرکت بود که دوباره 10 هزار خانه دادند که بسازد.
یک موبایل به من داده بود که فقط در اختیار خود ایشان و وزرای ایشان بود و این سیستم کاملاً داخلی بود. هیچ زنگی نمیخورد و به هیچ جا هم نمیتوانست زنگ بزند. فقط دو تا از سفیر داشتند. یک سفیر ایران و یک سفیر کوبا داشتند. بقیه وزرا بودند و خود آقای چاوز. یعنی زنگ میزد خودش مستقیم گوشی را میگرفت و زنگ میزد.
*انتخابات ریاست جمهوری 92 میتوانید بگویید به چه کسی رای دادید؟
من به آقای قالیباف رای دادم.
*خیلی سپاسگزارم که با ما همراه بودید. گفتوگوی خوبی برای من بود و انشاالله شما هم پسندیده باشید. من از محضر مردم شریف خداحافظی میکنم و پایان برنامه به رسم «دستخط» با دستخط آقای دکتر عبدالرضا مصری به پایان خواهد رسید.
«بسم الله الرحمن الرحیم.
خداوندا آنچه در چله اول انقلاب از گذشت و ایثار، رشادت و شهادت و روحیه جهادی نصیب ما کردی، از ما نگیر. بار الها در چله دوم به ما و رهبر عزیز، عنایت ویژه در تحقق آنچه مدنظر صاحب این کشور امام زمان (عج) است، نصیب بفرما».